- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بالای شعـر خـویش نـوشتم هـوالطیف تا که کنم ثنای تو ای حضرت شریف هم پیـرو تو تاج سـر اهـل عـالـم است هم منکر تو خوار وسرافکنده و خفیف این جمله های ناقـص ودر حدّ فهـم ما در وصف توست کوته و ناپخته و ضعیف اصلا زبـان الـکـن مـا در مـقـام مـدح کی میشود به وصف دو چشم شما حریف ای صـاحـب بـهـشـت حـریم شـما کجا سعی و صفا و رکن و مقام و منا و خیف ای مـهربان عـالم و ای هـشتـمین امام بـر آســتــان قــدس شـما بـارهـا سـلام شبهای جشن، صحن شما دلـرباتر است باور کن از بهشـت خدا باصفاتر است وقـتی فـرشته زائر بی طاقـت شماست یعــنی ز کـبریا حرمت کـبریا تر است در خانۀ تو هیچ غـریبی غریبـه نیست گـویا غـریب پـیش شـما آشـناتـر است جنــس طـلای تو به خـدا فـرق می کند اینجا طلا به برکت نامت طلاتر است وقـتی شفـا درون غبارت نهـفـته است یعنی غـبار تو ز طلا کـیـمیـاتـر اسـت بعضی صفات پیش تو برعکس می شوند داراتر است پیش تو هرکس گداتراست ایـران به بـرکـت قـدمت مـانـدگـار شد کـل چـهـار فــصـل دل مـا بـهــار شـد خورشـیدِ خـانـوادۀ مـوسی بن جعفری مــولای بـا مـحــبّـتـی و ذرّه پــروری گـفـتـی ســه بـار دیـدن زوّار می روی آقا تو در وفای به عـهد از همه سـری سیمای اهل بیت همه در جمال توست من مانده ام که فـاطمه ای یاکه حـیدری ایران الی الابد همه در زیر چتر توست این آب و خاک راتو زعیمی تو رهبری کافیست یک اشارۀ تان تا که مثل رعد بـدخواه شیعه را تو به زانو در آوری آوازه ات به حـیـدر کـرار رفـتـه اسـت آقـا شجـاعـتت بــه عـلمدار رفته است بـگـذار تـا مــرور کـنـد بـاز نـوکـرت آن خاطـرات کودکـی خویش در برت از شـیـشۀ قـطـار سـرک هـا کـشـیده ام تـا بــنـگــرم ز دور حــریـم مــنـورت در خاطرات کودکی ام نقش بسته است آن سنگ های صیقـلی و سبز مرمرت بـا لـذتـی عـجـیب شـمـردم هـزار بـار تعـداد زنگ ساعـت زیـبـای سر درت با شوق پـولی از پدر خـود گـرفـتـم و انــداخــتـم درون ضـریـح مــطـهـرت در زیر دست وپای همه سخت مانده ام تا دست خویش را به ضریحت رسانده ام آنکس که بارضایت شخصش خدارضاست فـرزند هــفتم عـلی مرتضی رضاست از کـودکـی همـیـشه بدهـکـار او شدیم یک پای خاطرات تمامیّ ما رضاست نـقّـاره مـی زنـنـد بـیـا خـوب گوش کن گـویا تـرانـۀ لب آنهـا رضـا رضاست تا سـفـره دار کــشور مـا هست فـاطمه سوگند می خورم نمک سفره ها رضاست بایـد بـه وسعـت کـرمـش اتـکـا کـنـیـم عمریست خرج هر چه گرفتار با رضاست زیـبـا تـرین کـلام لـب من تـمـام عـمـر حس می کنم همیشه همین ذکریا رضاست عالم کمی ز وسعت صحن امام اوست یک شعبه از بهشت به دارالسلام اوست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
آسمان بـر آن شده تا با زمین ساغر زند مهر خندد بر مه و مه خنده براختر زند عرشیان را مرغ دل سوی مدینه پر زند حضرت روح الامین بیت الولا را درزند بوسه بر خاک ســرای موسی جعفر زند دم ز وصــف بضعۀ زهرا و پیغمبر زند در کــنار نجــمـه مـاه مرتضی پیدا شده یا به طــور مـوسی کاظم رضا پیدا شده آفــرینــش را بــه تــن روح مجـرّد آمده مـژده در ذیــقعده از عــیدی موءّید آمـده عــالــم خلــقت بــه از خـلد مـخـلّـد آمده جـلــوه گـر حــسن خدای حیّ سرمد آمده شیـرحـق در کعـبـه یا درمکّه احمد آمده اهــل عــالَم عــــالِم آل محمّــد (ص) آمده کیست این استاد دانشگاه کل حق راولی است قبلۀ هفـتم امام هـشتم و ســوّم علی است این پسر مرآت حُسن بی مثــال داوراست این پسرهم مصطفی هم فاطـمه هـم حیدراست این پسر قرآن بابا روی دست مــادراست این پسردرهفت دریای ولایـت گوهراست بهر ما ایـرانیان او شعـبه ای از کوثـر است این رئوف اهلبیت این بضعۀ پیغـمـبراست نجمه الحق یک جهان جان درجهان آورده ای خــلق عالــم را امــام مهـربان آورده ای مـاه آمـد در زمـین شد آسمان پروانه ای اختران دلـداده خورشید فلک دیـوانه اش مرغ دلم در بند دام و در هوای دانه اش ملک دین از مقدمش آباد و دل ویـرانه ای خــضر در بــزم ولایت تـشنۀ پیمانه اش بحر رحمت جرعه ای ازجام سـقـّاخانه اش غیر از این مولا که عالم ملتجی براوشود کس ندیده شهریــاری ضامن آهــو شــود آتش از بهر مُحبّ او گـلستــان مـی شود دوزخ از فیض نگاهش باغ رضوان می شود اشک با یاد غمش دریای غفران می شود درد با خاک رهش بی نسخه درمان می شود سنگ در صحنین اولعل بدخشان می شود ریگ دردست گدایش دُرّ ومرجان می شود گر بخواهد از دل آتـش عبـیر آیـد برون وردهد فرمان زنقش پرده شیر آید برون مهــر گیــرد وام از مهـر رخ تــابـان او مه کم از خشـت طلا در گـوشۀ ایـوان او آسمـانها قطــعه ای از سـفــرۀ احسان او آسمانی هــا، زمیــنی ها، هـمه مهمان او بوالحسن کـنیه، علی نام ورضا عنوان او شـهــریاران جهان خــاک در دربــان او دوست درکویش نه تنهاسرفرازی می کند دشــمن ار آیـد از اومهمان نوازی می کند ای جمال حضرتت آئــینــه ربّ جــلـیــل ای زبــانت بـا خدا در گفتگو بی جبرئیل زائر قبرت هزاران نوح و موسی و خلیل ماهِ رویت مشعـلِ انّـا هــدیــنـه السّــبــیل مصطفی را بضعه و موسی ابن جعفر را سلیل خاک کویت عطر جنّت آب جویت سلسبیل ای تو را در آستین دست عطوفت اهلبیت هم رضــای اهــلبیتی هــم رئوف اهلبیت من اگر خوارم به گــلزار ولا خــار توأم گر چه سربـار شمــایــم عــبد دربار توأم مستمنـدی دردمــندی ســر بــدیــوار توأم هم گرفــتــار دل اســتم هــم گرفـتار توأم شکرحق عمری گدای کوی و دربار توأم بـا نــگــاه لـطـفـت آقــا بـیـن زوّار تــوأم یا بده جانی دگر یا جان مـن از تــن بگیر من تو را میخواهم از تو، تو مرا از من بگیر کیستم مـن سائــلی امــیّـدوارم یــا رضــا تو گُل گلهائی و مــن خار خارم یـا رضا این امیــدم این گــناه بــی شمارم یا رضا این دل خون این دو چشم اشکبارم یارضا جز گنه بر درگهت چیزی ندارم یا رضا شرمسارم شرمســارم شرمسارم یا رضا هرچه بودم هر که هستم تو پناهم داده ای کی جوابم می کنی اکنون که راهم داده ای من ز دور از کودکی دور شما گردیده ام با شما از خردسالــی آشـنــا گــردیــده ام بر سر کوی تو ای مــولا گــدا گردیده ام سائلی بودم که گرد این سرا گــردیـده ام گر چه خم از بار سنگین خـطا گردیده ام شرمگین از اینهمه لطف وعطا گردیده ام با شما بگذشته از آغــاز شــادیّ و غــمم هر که هستم خاک زوّار حریمت میثـمـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
سخن به مدح تو بايد فصيح و كامل گفت هم از شكوه مقامت، هم از فضائل گفت شبيه صائبِ صاحب سخن قصيده نوشت غزل غزل سر زلف تو را چو بيدل گفت نه چند مـثـنـوي و قـطـعـه و غزل، بايد كه شرح قصۀ حسن تو در رسائل گفت عبا، نه... اينكه گداي شما شدم كافيست حديث حسن تو كي مي توان چو دعبل گفت تفضلي ! كه فقط از تو خوانده ام يك عمر و من نگفته ام و هر چه بود اين دل گفت زلال اشـك مـرا از تــبــار كــوثــر كـن در آســمــان دو دستت مـرا كـبـوتر كن به قـفـل بسـتـه كـلـيـد اجابت است اينجا كه آستانه ی جـود و كـرامت است اينجا به دلـنـوازي جـان در رواق او بـنـشـين چرا كه قبر مسيحاي عـترت است اينجا بـكـوش تا پـرِ پــروانه اش شوي، زيرا پر از تـلأ لـؤ شـمـع هـدايـت است اينجا زلال اشك تو از چشمه ی خـلـوص دل هميشه إذن دخــولِ زيــارت اسـت اينجا نه ديدن حرم و قبر و صحن و گـلدسته هدف وصال حقيقي حضرت است اينجا دوباره كـسـبِ ثـواب هــزار حـج كردم طـواف قـبــرِ تو يا ثـامن الحـجـج كردم ببين كه حال و هواي حرم چه عرفانيست پر از بلور و كبوتر پر از چراغـانيست به لطف گنبد و گلدسته هاي زر پوشش هميشه صحن حرم پر فروغ و نورانيست كجاست روضۀ رضوان به غير از اين مرقد كجاست جنت الأعلي اگر كه اينجا نيست صـداي پـر زدن بال جـبـرئيل است اين در ازدحام حرم گرمِ عـطـر افـشـانيست حديث سـلـسـلـه از يادمان نخواهد رفت ولايتت به خدا شرطي از مـسـلـمانيست هــزار مـرتــبــه شــكـر خدا كه نور تو چراغ زنـدگـي مــردمــان ايــرانـيــسـت كتاب رأفت و مـهـرت پـر از حكايت ها نظيرِ قصه ی آن پـيـر مـرد سـلـمانيست ز يــادِ مــردمِ ســايــه نــشــيـن ايـوانت نـرفــتــه خـاطــره هاي نــمــاز بارانت ســلام! مـظـهـر يكتاي « ليس إلا هـو» سلام ! حضرت خورشيد! ماهِ يوسف رو مــقــام عـصـمـتـتـان « إنما يـريد الله » قـســم بــه اشــهـــد أن لا الـــه الا هـــو شبي نشان بده از باب « يطمئن قلوب» به چشم خسته مان گوشه اي از آن ابرو دخــيــل گــريــه بـبـنـديـد زائـران اينجا به حلـقه هاي ضريح مطهـر از هر سو چـگـونـه ضامن دلـهـاي ما نخـواهد شد رئوف شــهــر كه كرده ضـمـانـت آهـو خوشا به حال كسي كه شـبـيه اهل نظر به خدمت حـرمـش گـيـرد از مژه جارو غــبــاري از اثـر رفـت و آمــدش شايد شـبـيـه فرش حرم بر روي سرش باشد هـمـيـشه باغ لبش غـنچه ی تبسم داشت كه خنده با لب نـورانـيـش تـفـاهم داشت تمام عـمــر شـريـفـش، مكـارم الأخلاق به لحـظه لحظۀ اوقـات او تـجـسم داشت اگر امــام رئــوف است، بسكه هـمواره به سينه دغـدغـۀ مـشـكلات مردم داشت بــراي رزق تــمــامِ كــبــوتــران شـهر حياط خـانـۀ آقـا هـمـيـشـه گــنــدم داشت هر آنكه جرعه اي از جام معرفت نوشيد سري به خاك قــدوم امـام هـشـتـم داشت و هــر فــرشــتــه بــراي تــبــرك بالش به خــاك راه امـامِ رضـا تــيــمـم داشت براي ما به جز اين آستان پـناهي نيست از آسـمـانِ حـرم تا بهـشت راهي نيست تويي كه اين همه دارالـشـفايِ دل داري نرفتــه از حــرمـت نـا امـيــد بـيـمـاري دوباره نـغـمــه ی نـقّــاره خـانـه مي آيد شفا گـرفـتــه كـسـي با تـفـضّـلت ! آري كجاست گوش دلي تا كه بشنود هر روز از اين تــرنــم نــقــاره بــانـگ بـيداري دو بال پر زدنت را قــنــوت اشكت كن ببين بـراي پــريــدن عـجـب سـبـكـباري دوباره پـنتجـره فولاد و إذن كرب وبلا ميان صحـن حـرم شد چه گريه بازاري دوبــاره روضـه گـرفـتـنـد زائران اينجا بياد مشك عطش نوش و خشك سرداري رهاست در نـفـس اين حرم شـمـيم ياس به ياد عـلـقـمـه و قـبـر حـضرت عباس
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مریـض آمـده امــا شـفــا نمـیخـواهــد قسم به جان شما جز شما نمیخواهد برای پیـش تو بودن بهانهای کافیست بهشت لطف کــریمان بها نمیخواهد دلیل نالهی من یک نگاه محبوب است وگرنه درد غـلامـان دوا نمیخـواهد فــقــیــر آمدم و دلـشـکـسـته پـرسـیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمیخواهد؟ هـمـین قدر که غـباری بر آستان باشد رواست حاجت عاشق، دعا نمیخواهد تـو آشـنـای خـدایـی، کـدام رهـگـذری در این جهان غریب آشنا نمیخواهد؟ بـبـین به گـوشـهی صحنت پـناه آوردم مگـر کـبـوتـر آواره جـا نمیخواهد؟ به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق» دلم بدون رضا (ع) کربلا نمیخواهد خدا مرا به طواف تو مـبـتلا کردهست طواف کعبه بخواهم، خدا نمیخواهد نگـفـتـه است، حـیـا کرده شاعـرت آقا نگفته است، نه اینکه عبا نمیخواهد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
با زمـزمـی به وسعت چـشــم تر آمدم تا محـضـر زلالـتـرین کــوثــر آمدم قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم اما به شـوق دیــدن تــو با سـر آمدم گـفـتند زائــر حـرمت زائــر خـداست مُحرم تر از همیشه بر این باور آمدم اینک مدیـنه النبی ام مشهد الرضاست با نام تو به مـحـضـر پیـغـمـبر آمدم از حس و حال روشن معراج پُر شدم وقتی به خاکـبـوسی «بالاسر» آمدم حسی کـبـوتـرانه گرفـته ست جان من «پایین پای» تو شده هـفت آسمان من در این حـریـم قـدسـی سر تا سر آیـنه روشن شده به نور تو چشمم هر آینه گرد و غبار صحن تو را می خرد به جان همواره بوده است بر این باور آینه پر می کشد از این همه قلب شکسته آه سر می زند از این همه چشم تر آینه عکس ضریح توست که در قاب چشم هاست یا عکسی از بهشت نـشـسته بر آینه گـم کــرده دارم، آمــده ام با نـگــاه تو پــیــدا کـنم تـمـام خـودم را در آیـنه لـبــریــز روشــنـی است تـمام رواقها آئــیــنــگی ست جــان کــلام رواقــهـا شب های گریه تا به سحر حرف می زنم با واژه واژه خون جگر حرف می زنم شمعم که گریه میکنم و گـریه می کنم با قطره قطره آتش تر حرف می زنم روح لطیف تو شـده سنگ صبـور من گویی که با نسیم سحر حرف می زنم گـاهی کـنـار پنـجـره های ضـریح تـو گاهی در آسـتانۀ در حرف می زنم شبهای بــارگــاه تو را درک کـرده ام از «لیله الرغائب» اگر حرف می زنم بر لب رســیــده از قـفـس سیـنه آه من حـرف دل است روی زبــان نگـاه من روی تو را ستاره ی اشراق خوانده اند خوی تو را «مکارم الاخلاق» خوانده اند دست تورا که خالق لطف و کرامت است روزی رسان انفس و آفاق خوانده اند باران مـهـربــانی بی وقــفــه ی تو را شان نزول سـورۀ انـفـاق خوانده اند در مذهب نگاه تو غم حرف اول است چشم تو را پیمبر عـشاق خوانده اند هفت آسمان و رحمت «شمس الشموسی» ات ذرات خاک و لطف «انیس النفوسی» ات
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
نه دعـبـلم نه فـرزدق که شاعـرت باشم که شاعرت شده مـقـبـول خاطرت باشم نه آهـوام، نه کـبـوتر که ضـامـنم باشی و یــا پــرنــدۀ صحـن مـجــاورت بـاشم نه آن دلی که به معنا رسم نه آن چشمی که مـثـل آیـنـه حــیــران ظاهرت باشم ولی زلطف مرا هم گدای خویش بخوان که با تو صـاحب دنـیـا و آخـرت باشم همیشه سفرۀ مهمان نوازی ات باز است اجـازه مـیـدهـی ام گـاه زائـرت بـاشـم؟ اجـازه مـیـدهی ام گـاه از تو بـنـویـسم؟ به عـمر چند غـزل -آه- شـاعـرت باشم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
دلی که جز تو در آن خانه میکند دل نیست شبیه دل بـود و غیر تکه ای گل نیست الا ســفـیـنـۀ نـوحـم بـگـیــر دست مـرا در این تـلاطم دریا امـیـد ساحل نیست گـنـاه، سد رسیدن به کـوی جانان است کسی که یاد تو باشد ز دوست غافل نیست دلی که خانۀ مـحـبـوب می شـود دیگر بـرای عرض ارادت به غیر مایل نیست اگر چه لحظۀ مرگ و رحیل جانکاه است ولی کنار تـو مردن زیاد مشـکل نیست در این مسیر، گدایی ز درگهت شرط است کسی که واله خال تو نیست، عاقـل نیست « قبول خاطر کوی رضا شدن شرط است هر آنکه شعر سراید، شبیه دعبل نیست»
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
شب بود و شور بود و سلام فـرشته ها از عـرش تا به فـرش، قـیـام فرشته ها بــاران شــور بـود و بـام فــرشـتـه هـا شب بود و گرم سجـده تـمام فـرشته ها قـلـب فـرشتـه ها پُـر عـطـر خـدا شـده امـشب فـلـک اسـیـر نگـاه رضـا شده موج کـرم به اوج تـلاطم رسیده است ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است داوود عـاشـقـی به تـرنّـم رسـیده است کعـبه کجاست قـبـله هفـتم رسیده است گویی خـدا تـمامی خود را کشیده است پیش از ازل که روی رضا را کشیده است هر پنـجـه ای که شانـۀ گیـسو نمی شود هر قـبـله ای که گـوشـۀ ابـرو نمی شود هر جذبه ای که عکس هو الهو نمی شود هر دلـبـری که ضـامن آهـو نمی شـود پا می نهد به بال ملک هر که یاد اوست تا جـبـرئـیل خـادم باب الـجـواد اوست زلفی ست گشوده و دل شیدا نمانده است در ازدحـام، جـای تمـاشا نمـانده است مجنون که هیچ ، رونق لیلا نمانده است سر را بـریـده اند، زلیـخا نمـانـده است باغ بهـشتی کاشی گـلـدسته های اوست عـباس دل سـپـردۀ دار الشـفای اوست در بـرکـه ها تـمـوّج دریـایـی اش ببـین در آسـمـان شـکـوه اهـورایی اش ببـین در قلب طوس سفرۀ زهـرایی اش ببین خـانـه به خـانـه سایـۀ آقـایی اش بـبـین خـورشـید اگر نگاه به ایـوان طلا کند بـاید غـبـار گـردد و کـارش رهـا کند با گوشه چـشم تا که نگاهی به ما کنی کـار هـزار مـعـجـزه و کـیـمـیـا کـنـی مشکـل بهانه است که ما را صدا کنی تـا کـاسـه هـای خـالـی ما را طـلا کنی جز گـوشه های صحن تو آقا کجا روم کی با کبوتران اهل حرم کـربلا روم؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مـثـل کـبـوتـری شـدهام جَـلـدِ خـانـهات خـو کـردهام به خــاطـره آب و دانـهات هی میخورد هـوای عجیبی به گونهام هی میکـنـم دوبـاره سـحـرها بـهـانهات انگــار عـادتـم شده در شهـر گـم شـوم پــیــدا کـنـی دوبــاره مـرا با نـشـانـهات در من هزار رشته غزل تاب میخورد با مـوج زلـفهای تو بر روی شـانهات پـر میشـود رواق تو از رنـجــنـامهام پُـر میکـنـی عــروق مـرا بـا تـرانـهات یک گله آه و آهو از این دشت میگذشت یک دسـتـه دستهـای تــمـنـا روانـهات من کشتی شکستهام، ای ناخدای عشق! پـهـلـو گـرفـتـهام به خــدا در کـرانـهات در لحـظـههـای پر تـپـش اولـیـن سلام بـا آن نـگــاه مـشــرقــی شــاعــرانـهات رد میشوی مقابل شاعر که بسته است دل در ردای مـخــمـلـی روی شــانـهات
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
گلدسته های مرقدتان پایه های عرش فانوس های سـاحل بی انتهای عـرش زوار خــاکــی حـرمت کبـریایــی اند سـرگرم کار و کسب شریف گدایی اند لاهــوتــیــان مـقـلـد احــکــام عشقـتان می خــوارگــان دائمی جام عـشـقتان ای قــبــلـۀ نــیـاز سـمــاواتـیـان رضا پــیــر مُــغــان دیــر خـراباتیان رضا صدها سـتـاره، مست شراب نگاهـتان بال فـرشـتـه های سما فـرش راهـتان امشب دخیل پـنـجـره فــولاد می شوم در بیستون عشق تو فـرهـاد می شوم ای نــور لایــزال، بـگــو با دلم سخن شد بقعـۀ مـطـهــرتان کــوه طـور من شیرین دهن،حدیث تو طعم عسل دهد زیبا سخن، کـلام تو عـطـر غزل دهد آقا نـگـاهـتـان به گـلـم روح داده است تاثیر چشم های شما فوق العاده است از زیـر قـبـۀ تو به مـعــراج می روم دیــوانــه وار در پی حــلاج می روم قـرآن مـقـام شامخ تان را ستوده است گـنـجـیـنۀ حقایق خود را گشوده است با گوشه چشم فـاطمی خود چها کنی! سـنـگ سـیــاه قـلـب مرا کـهـربا کنی من از پل صراط جزا پـرت می شوم دستـم اگر به روز قــیــامت رها کنی آقا چه می شود که مرا در صف حساب از لا به لای آن هــمــه آدم سـوا کنی آقا چه می شود که شوم مَحـرم و شما من را برای دیــدن زهــرا صدا کـنی آقا سـعـادت دو جـهـان قـسـمـتـم شود یک بار اگر برای غلامت دعا کنی...
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
این چه حسی است که امشب به دلم پاداده به من کــور چـنـیـن میـل تماشا داده خانه حضرت مـوسی شده وادی بهشت گـوئـیـا باز خـدا حضرت عیسی داده مریم است اینکه در آغوش خود عیسی دارد یا خــدا فــاطــمــه را مولد زیبا داده چـه کـسـی آمـده که بـاز عـطـش آورده نـکـنـد بـاز خـدا حـضـرت سـقـا داده نـبـی آمد,علی آمد، حـسـن آمد,نه حسین همه را دست خـدا بر رخ او جاداده خوش بحال دل ماچون حرمش ایران است پـرچـم نـوکـریش فـاطـمـه بر ماداده حرمت وادی طوراست که حاجت دارم خـادم پـیـرحـرم حـاجـت من را داده روز اول به تو و گـنـبـد و گـلـدسـته تو حـضـرت ذات احـد نـمـره بــالا داده صحن توصحن بهشت است خدایی چونکه نقشه صحن تورا حضرت زهرا داده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
آنـانـکـه عـاشـقـنـد بـه دنـبـال دلــبـرنـد هر جا که می رونـد تعـلق نـمـی بـرنـد از آنـچـه کـه وبـال بـبـیـنـنـد خـالـی انـد عـشـاق روزگار، سبـکـبـال می پـرنـد پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست گـاهـی مـلائک اند و گـاهی کـبـوتـرند دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند دلــداده ی قــدیـــمــی آل پــیـمـبــرنــد آنان که عـاشـق عـلـی و فـاطـمـه شدند مـدیـون خانواده موسی بن جـعـفـرند! ما عاشـقــیــم عـاشـق زهـرا و حـیدریم ما شیـعـیان کشور موسی بن جـعـفـریم آدم بـدون مـهــر تـو انـسـان نـمی شـود سلمان بدون عـشـق مسلـمان نمی شود آن گردنی که تـیـغ تو را بوسه می زند سوگـند می خـوریم، پـشـیمان نمی شود وقـتی کـبـوتـران حـریـمت، گرسـنـه اند گـنـدم برای سـفـره ما، نـان نمی شـود بایـد هزار قـرن، حـکـومـت کـنی مـرا بی تو دل رمـیـده، که درمـان نمی شود تـو هــشـتــمـین پــیـمـبـر قـرآنـی مـنـی حــق خــدا و حــق مــســلــمـانی مـنـی تو آسمان عـشـقـی و خـورشید گـنـبـدی خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی تو کــربــلایی و نــجــفی و مـدیــنـه ای یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی هر چشمه ازعلوم، به قلب تو جاری است با این حـســاب، عــالــم آل مـحـمـدی تـو آمــدی و آمــدنت رفـتـنـی نــداشـت مانـنـد آفـتـاب تــو در رفـت و آمــدی ای آبروی جن و ملک خـاکــبـوسی ات عـالم فـدای جـلـوه شـمس الشموسی ات زائـر شـدم نـسـیـم، صدای مـرا گـرفت از دسـتـم الـتـمـاس دعـای مرا گرفت یک شب کـنـار پـنـجـره فـولاد، مـادرم آن قـدر گریه کرد، شـفـای مرا گرفت یک پــارچه گره زد و تا سال های سال « سهـمـیه امـام رضـا » ی مرا گرفت صحن تو، آسـمان تو، گـنـبد طـلای تو حتی برات کـرب و بـلای مرا گرفت ایــمــان نداشـتـم که ضمانت کـنـی مرا تا ایـنکه آهـو آمـد و جـای مرا گرفت ای دسـتـگــیـر صبح قیامت سرم فدات هم خــانــواده هم پــدر و مــادرم فدات ای مـهــربـانــتــرین کــرم سـفـرۀ گــدا یا ایـهـا الــرئــوفی و یا ایـهـا الـرضا امشب خدا کند که تو را ای حضور سبز این قـوم اشــتــبــاه نـگـیـرنـد بـا خــدا ای لـطف بی نـهـایـت شـبـهـای زائران یکـبـار ما، سـه بار شـما، پیـش ما بیا با گریه های تـوست اگر گـریه می کنیم ای روضه خـوان گـریـۀ ابن شـبیب ها یابن شـبـیب گـریه فـقـط بر غـم حـسین یابن شـبـیب گریه فـقـط بـهـر کـربـلا یـا بن شـبـیب جـد مـرا ســر بـریـده انـد پـیـش نـگــاه عــمـه مـا سـر بـریـده اند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بـايـد به قـد عـرش خــدا قــابـلـم کـنـنـد شـايـد به خـاک پــای شـما نـازلـم کنـند دل می کنم از آنکه دل ازتو بريده است دل می دهـم به دست تو تا بی دلـم کـنـند امشب کـميت شـعـرم اگر لـنگ می زند فـردا به لطف چــشم شـمـا دعـبـلم کنند ايــمـان راسـتـيـن هــزاران رســول را آميخـته اگر که در آب و گـلـم کـنـنـد... شايد خدا بخواهد و با گـوشه چـشـم تان بـر رتــبــۀ غــلامـی تـان نـائـلــم کـنـنـد وقـتـی سـرشت آب و گـلم را ازل خـدا بر آن نـوشت رعـيـت سـلـطـان ارتضا در هشتمين دمی که خدا بر زمين دميد بوی بـهـشـت هــفــتـم او ناگهـان وزیـد از شش جهت نسيم خبر داد و بعد ازآن از پــنــجــره صــدای اذان خـدا رسـيـد چار عنصر از ولادت او جان گرفته اند يعنی زمين به يـمن وجودش نفس کشيد از صلب سومين گـل سرخ خدا حـسين ايــران گــرفــتـه بـوی دو آلالـۀ سـپـيـد از هشت بـيـخـود اين همه پـايين نيامدم يک حرف بيشتر چه کسی از خدا شنيد تـوحـيد، حـرف مـحـوری دين انبياست شرط رضا به حکم أنا من شروطهاست از بـرکـتـت نــبــود اگر، نـان نداشـتـيم بـاران نــبـود غـيـر بــيـابـان نـداشـتـيـم سوگـند بر تو ای سر و سـامـان زندگی بی تو نه سر که اين همه سامان نداشتيم اين حوزه ها نفس به هـوای تو می کشند لـطـفـت اگر نـبـود، مـسـلـمان نداشـتـيم اي آرزوی هــر ســفــر دل از ابـــتــدا ما قـبـله ای به غـير خـراسـان نداشـتـيـم ما رعيت ری ايم که سلطان به جز رضا اربـاب جـز حـسـين در ايـران نداشتـيم خون حسين دررگ ودرريشۀ من است عـلـم رضـا مـعّـلـم انـديـشـۀ من اسـت بالا بلند گـفته که طوبی تر از تو نيست يوسف به حرف آمده زيباتر از تو نيست گــفــتــنــد پــارۀ تـن پـيـغــمـبـر مـنــی انگار بعد فـاطـمـه زهراتر از تو نيست بـرگ درخـت کـاشــتـۀ دسـتـهــای تــو باشد گـواه ما، که مسيحاتر از تو نيست اين قطره ها به سمت شما رود می شوند آخر در اين ديـار که درياتر از تو نيست مــا تـشـنــه ايم، تـشـنـه دست نـوازشت آبی در اين سراچه گواراتر از تو نيست اين کوهها به عشق شما هشت مي شوند يــادآوران نــام تو در دشـت می شـونـد آرامــشـی اگـرچـه سـراسـر تـلاطـمـی دريـــای بــيــکــرانــۀ امـيــد مــردمــی بــنـــد آورد زبــان مــرا بـــارگــاه تــو ای آنـکـه رســتــخــيـر عـظـيـم تکـلمی هـر بـار نـام مـــادرتــان را مــی آورم گـل می کـنـد کــنــاره اشـکـت تـبـسـمی شـاعر کنار حُـسن لـب تو سروده است روئــیــده لاله در دل اين سـبـز گـندمی من چون غـبار گرم طـوافـم به دور تو تو قـبـلـه گاه هـفـتـم و خورشيد هشتمی در هفت شهر عشق به جز تو که ثامنی آهوی چـشـم های مرا نـيـست ضـامنی چـشـم امـيـد بر در لطف تو بـسته است هر زائری که گوشۀ صحنت نشسته است بــاراني است حـال و هـواي دو ديده ام اينجا هـميشه کاسۀ چـشمم شکسته است از باب جـبـرئـيـل به پــا بـوست آمــدن از آسمان رسيده و رسمی خجسته است آن پـيـرمـرد تـشنه در آن گـوشـۀ حـرم از راه دور آمـده و سـخـت خـسته است با صد امـيـد حـاجت اين بار خـويش را با پارچه به پـنـجـره فــولاد بـسته است وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شده است يعنی که زائـر حـرم کــربـلا شده است بـا يــاد خــاطـرات سـفــر با عـشـيره ام بر عکـس يـادگاری با صحـن، خـيره ام از بـس دلـم شـکـسـتـه بـرای زيــارتت با اشک شـوق گرم وضـوی جـبـيـره ام ياد غــروب هـای زيــارت هـنــوز هـم گـاهی پی دو جـرعـۀ جـامـع کـبـيـره ام يـا " قــادة الـهــداه و يـا ســادة الــولاه" مستـبصرٌ بـشـأنـکـم، اين است سـيره ام فـرمـوده ايد ؛ فـعـلـکـم الخـيـر يا رضا ای هـشـتـمـين کلامـکـم النـور، تـيـره ام از بس گـنـاه دور و برم را گرفته است چون تک درخت خشک ميان جزيره ام ما هـم شـنـيـده ايـم کـه فـرمـوده ای شـما هـسـتــم در انـتـظـار ظـهـور نـبـيــره ام دعـبل کجـاست تا بنويسد در اين فراز عجل عـلی ظـهـورک يا فارس الحجاز
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
دل سـودا زده سـامان نـپـذیرد هـرگز کافر چـشـم تو برهـان نپـذیـرد هرگز آنکه بیمار نگاهی شده هنگـام سـحـر مـنـت مرهم و درمان نپـذیرد هـرگـز با نـگـاه تو اگـر عـاشـقی آغـاز شـود جز به دیـدار که پایان نـپـذیرد هرگز دل اگر خانۀ هر بی سر و پایی گردد اثر از گـفـتـۀ خـوبـان نـپـذیرد هرگز عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز ما در خانۀ سلطان سر وسامان داریم هرچه داریم ز آقـای خـراسـان داریم با دم قـدسی مـعـشوق نـفـس تـازه کنم تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم صحن گردی حرم، وقت سحر میخواهم تا صـفــای دل شـیـدا زده انـدازه کـنم بین هـشتی حـرم گر بکـشـیدم بر دار سـر سـودایی خود زینت دروازه کـنم سرگذشت من و تو گشته کرمنامۀ عشق هر سحـر پـای مناجـات دلی تـازه کنم تار گـیـسو طلـبـم تا که ورق های دلـم همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا قصۀ یک سگ ولگرد و کرامات رضا تا که بر گـنبد تو دیده ام از دور افتاد ناگـهـان در دل آلـودۀ من شـور افـتاد اولین بار که دیـدم حـرمت را گـفـتـم: ای سلیـمان به سرایت گذر مـور افتاد بی پـنـاه آمـدم و خــوب پـنـاهـم دادی راهم از حادثه در دولت منصور افتاد تا به خود آمده دیدم که دل از دستم رفت وسط آیـنـه ام چـشـمه ای از نـور افتاد نه بگویم که کلیمم حرمت عرش خداست اتـفـاقی ره مـوسای دل از طـور افتاد یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد کعـبه هم دور سـر گـنـبد تو می گـردد ای که نـاگـفـتـه ز اسـرار دلـم آگـاهی دستگـیر دل هر خسته دل و گمراهی ز عـنـایـات رئــوفـانـۀ تـو فــهــمـیـدم که نه من بلکه همیشه تو مرا میخواهی در بهشت تو نهم پای چو با کوهی درد تو طـبـیـبـانه دوا می کـنی اش با آهـی من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان خوش برازندۀ تو صحن و سرای شاهی حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی ای که ناگـفـتـه ز اسـرار دلـم آگـاهی من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم لحـظۀ مرگ بـیا دیـده به راهت هستم دل بـیـمـار مـرا فـرصت درمـانـی ده با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده قـبـل از آنی که گـناهم نـفـسم را گیرد آمدم تــوبـه کـنـم مـهـلـت جـبـرانی ده هـمچنان زلـف پـریشان تو آواره شدم به دل خانه خـرابـم سـر و سامانی ده شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم سر این سفره به من رزق فراوانی ده حـمـدلله که سر کوی تو زنـجـیر شدم استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده لحظۀ مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده از تو من روزی شبهای محرم خواهم چشم پُـر گریه ای و سیـنۀ سوزانی ده سـفـرۀ عـاشـقـی ام را تو بیا کامل کن عصر روز عـرفه فرصت قربانی ده در حریمت خبر از عرش خدا می آید بــوی سـیـب حــرم کــربـبـلا می آیـد آمـدی تا که به نامت دل ما زنده شود یادی از فـاطمه و شیر خدا زنده شود آمــدی تـا سـنـد شـیـعـه گی مـا بــاشی با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود پلک زخمی تو از خاطرۀ گودال است آمدی روضۀ آن رأس جدا زنـده شود امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین تا غــم بی کـفـن کـربـبـلا زنـده شـود جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند خواهرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
دل اگر دیـده به دلـدار نـبـنـدد چه کند دیده گر از کــرمت بار نبـندد چه کند تا دل سوخته را مثل تو دلداری هست دل اگـر دیـده ز اغـیار نـبـندد چه کند دارد آن خاک وجوبت که ندارد کعـبه زائر این حرز به دیوار نبندد چه کند دل ز عالم به خدا حُجب نگـاهت ببرد مِهرت آئینه به رخـسار نبـندد چه کند دلبری چون تو که دلهاست گرفتار غمش چشم بر چـشم گـرفـتار نبـندد چه کند کیست شایسته مدح قـد سـرو تو رضا دل دخـیـل قــدم یــار نـبـنـدد چـه کـند سائلت وقت عـبـور تو ز بازار نـظـر راه با چشم خــریــدار نـبـنـدد چه کند تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خـداوندی تو ای همه عـالـم امکان شده سرگردانت وی سر خـوان ولای تو همه مهمانت همه افلاک به زیر قدمت ریگ رَهَـند همۀ کون و مکان ریزه خور دستانت پلک مستانه چو بر هم بنهی شب گردد دیده چون باز کنی روز شود حیرانت سایه بر سر فکن ای دوده زهرا و علی دودمان تو نظر دوخـته بر چـشـمانت پـاره جـان پـدر کـوثــر ثـانـی رسـول مـادرت مــحـو ز بـر داشـتـن قـرآنت چون به توحید گشودی لب شیرینت را مَلَک از هر سخنت بُرد دُر غـلطانت انـبـیــاء کــارگــذار ره نــورانــی تـو پـاسـبـانـان مـقــرب همـگـی دربـانت تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خداوندی تو گرچه گشتیم سخن ساز نگـفـتیم از تو هر چه گفتیم سخن باز نگـفـتـیم از تو آری از هر دری آوای غزل سر دادیم ای غَمَت جاذبه پـرداز نگـفـتیم از تو از دم عـیسی مـریم همه دم دم زده ایم ای مسیـحـای بـشر ساز نگـفتیم از تو سخن از کشف و کرامات بزرگان گفتیم ای همه عمر تو اعجاز نگـفتیم از تو گر تویی ضامن آهو و شفا بخش مریض کیست طاغـوت برانداز نگـفتیم از تو تو ولـیـعـهـد هـمـه آل رســول الـلـهی گر چه سلطان سرافراز نگـفتیم از تو تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خـداوندی تو ای همه مُلک جهان بر تو خراسان آقا ذره خـورشـیـد شـود نرد تو آسـان آقا آشـنـایان اگر ای یار تو را نـشـناسـند می شنـاسـند تو را چهـره شـناسان آقا گر همه عالم و آدم ز رهت برگـردند تا خـدا هـست دلت نیست هراسان آقا قدر لطف تو اگر خلـق ندانند بد است ای دعـاگـوی هـمه نـیک سـپـاسان آقا حیف اگر رنگ مناجات نگیریم از تو که تو دوری کنی از سست حواسان آقا میزبان داری اشرار ز اخلاق تو نیست می نـشـیـنی به بَر کهـنـه لـبـاسـان آقا هر گَه از کرب و بلا دور بمانی یعنی کـربـلای دل مـا هـسـت خـراسـان آقا تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خـداوندی تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
خدا نه این که مرا از گِـل زیادۀ تان کـه آفـریـد مـرا از غـبار جـادۀ تـان وبال گـردن تان بودم از همان آغاز بـعـیـد هـست بـیـایم به استـفـادۀ تـان ببـین چه ساده برایت به حرف می آیم فدای این همه لطف و صفای سادۀ تان به لطف چشم شما دل همیشه آباد است خـدا کـند که بـمانم خـراب بادۀ تـان خــدا نــوشت ازل در شناسنامۀ دل که ما غــلام شماییم و خـانـوادۀ تان از آن زمان که ازاین خاک پاک پا شده ام گـدای دائـمـی حـضرت رضـا شـده ام بـهـشت کـوچـک دامان مـادری آقـا تو میوۀ دل موسی بن جعـفـری آقا شب ولادت تو در مدیـنه می گـفـتند ز راه آمـاده خـورشـید دیگـری آقـا دخیل بسته ام امشب به گاهـواره تو رواست حاجـتـم ار سر برآوری آقا اگر چه منشاء نـور شما یکـی باشد تو بـین بـاغ خــدا طعـم نـوبری آقا که خوانده است ولی عهد خود تو را وقتی که تو برای خودت یک پیمبری آقا تویی که صاحب اوصاف بی حدش خوانند همان که عــالــم آل محـمـدش خوانـنـد مهی که چشمۀ چشم تو در تلاطم شد طلوع مـشـرقـی آفـتـاب هـشـتـم شد چه حکمتی است که قبل از شروع موسم حج طواف قـبلۀ هـشتم نصیب مردم شد فقـط برای تمـاشـای دانه پـاشی تـان دل کـبـوتـریـم نــذر چـند گـنـدم شد شبیه محشر کبراست صحن های حرم که درشلوغی هر روزه اش دلم گم شد به سوی پنجـره فولاد حـاجـتی آمـد دخیل بست و گرفت و غمش تبسم شد ز کـوچـه های حـرم آفـتـاب می جـوشد ز دست حوض فرشته شراب می نوشد تو بحر هستی و کس نیست از تو دریاتر تـو آفـتـابی و از هـر بـلـنـد بـالاتـر تو نسل نوری و هر چند هشتمین خورشید ولی ندیده زمین در خود از تو پیداتر اگر چه باغ بهـشت خداست رویایی ولی بهـشت نگـاه تو هست رویاتر از ابـتـدای ازل چـشم هـیـچ آهـویی ز چشم های تو هرگز ندیده شهلاتر نفس نه، گوشۀ چـشـمی اگر بیـندازی دوا نه، در دل ما مـرکـز شـفـا سازی فـدای نام صمـیـمـی و شاعـرانه تان که باز کرده دلم را به سوی خانه تان بود دسـت من و بی هـوا هـوایی شد گمان کـنم که گرفـتـه دلـم بهـانه تان دوباره حرف زیارت دوباره حرف حرم دوباره حرف کبوتر به آب و دانه تان چه قدر عمق بلند کـلامتان زیباست میان صحبت شیرین و عامـیانه تان بخوان که هر چه بخوانی برای ما زیباست رسیدن تو به این خاک هدیه زهـراست کسی که بر لب خود ذکر یا رضا دارد میان سـینـۀ زهـرا هـمیشه جا دارد کنار پـنـجـره فـولاد مــادری خسته برای کودک خود دست بر دعا دارد گرفته دامنه های ضریح را مـردی به گریه حاجت امضای کربلا دارد و نذر روضۀ زهرا نموده می خواند عقـیق سبز عـلی رنگ کهربا دارد میـان خـانه که بـستـند دست مـولا را میان کوچه شکـستـند دست زهـرا را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
ما شیعه ایم و مهر علی آبـروی ماست آئیـنه ایم و جلـوۀ او نقـش روی ماست شکر خـدا که گـرم هیاهـوی حـیـدریـم شکر خدا که ذکر علی گفتگوی ماست در پـای درس مکـتـب او پا گـرفـته ایم لـبـریــز بادۀ ازلـی اش سـبـوی مـاست با او طـهــارت نـسـبی کسب کـرده ایم یعنی که خاک درگهش آب وضوی ماست سوگند می خوریم که ما با علی خوشیم شکرخدا که قبلۀ رویش به سوی ماست ما شیعه ایم و در همه عـالم زبانـزدیم حلــقـه به گــوش عـــالِم آل مـحـمـدیـم آقـا قـســم به تـو ز غــم آزاد مـی شـوم وقـتی دخـیل پـنـجــره فــولاد می شـوم شیرین ترین دقایق عمرم دمی است که در بیـسـتون عـشق تو فـرهـاد می شوم احـسـاس می کـنم ز دو عـالـم بـریـده ام وقتی مـقـیـم صحن گـهـرشـاد می شوم بـا تـو خـرابـۀ دل من قـصـر می شـود بـا گـنـج مـهـربــانی ات آبــاد می شـوم آهو شدم که ضامن من هم شوی رضا! ورنـه اسـیــر پـنـجــۀ صـیّـاد می شـوم هـر ضامـنی که ضـامن آهـو نمی شود هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود تو هـشتـمـین سـتـاره ای از بی بـدیـل ها یعـنـی تـویی ز ایـل و تـبـار اصیـل ها هـرگز کسی ز درگه تو نا امـید نیست لطـفـت هـماره ضامن ابن الـسَّـبـیـل ها یک جرعه آب خوردن از آن کاسۀ طلا خوشتر بُوَد ز طـعـم خوش سلسبیل ها! در انــتــظــار مـهـر رئــوفــانـۀ تــوأم وقـتی که می رسـنــد نـوای رحـیـل هـا در انـتــظـار دیـدن رویت سه جا مـنـم یـعـنی دخـیـل رشـتـۀ حُـبّ شـمـا مـنـم سـوی تو آمـدیـم که درمـانــمـان کـنـی با یک نـگـاه بی سر و سامـانـمان کنی یا ایّها الـرئـوف! امـیـد هـمه به توست داریـم امـیــد این که مسلـمـانـمان کنی یک گوشۀ نـگـاه تو مـس را طلا کـند بر ما کـمـی بـتـاب که سلـمانـمان کنی ما رعیـتـیـم و ملـتـمس یک نـگـاه تـان خوشحـال می شویم که مهـمانـمان کنی امشب تو را به جان جوادت دهم قـسم تا راهی حــریــم خــراسـانـمــان کـنی احساس می کنم که حریم تو کربلاست هرکس که زائر تو شود زائر خداست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مسافرم كه به دل شوق يك حرم دارم هـوائـيـم كه هــوای تو در سـرم دارم هميشه عكس تو را از زمان كـودكـيم ضـريـح ديـده و در قـاب بـاورم دارم عنايتی ست كه در عشق هشت می گيرم قـبول فـاطمه ام گرچه نـمـره كـم دارم ميان صحن و سرايت بهشت می بيـنم ميان صحن و سرايت قدم قدم دارم ... كنار حضرت جبـرئيل راه می روم و نگـاه خـيـس بـه آن سـفـرۀ كـرم دارم به جرعه ای ز شراب حرم خرابم كن كه من هـمـيـشه غـلام تو و عـلـمدارم دلم گره به ضريح تو خورده محكم كن بسـاط كـرب و بـلای مـرا فـراهـم كن دليـل مـعـجـزۀ كـار صد مـسـيـحـا تو تـمـامـِی بـركـت هـای كـشــور مـا تـو كـويــر هـسـتـم و در آرزوی بـارانـم بـبـار ابـر كـرم ای هـمـيـشـه دريـا تو هميشه خـاك قـدمـهـای تو شدن با من هـمـيـشه با نـظری زر نمودنش با تو مرا بيا و چو آهوی خود ضمانت كن امـام عـشـقـی و مــأوای بی نــواها تو به لقـمـۀ كمی از سـفـره اكـتـفـا كردم كـنار سـفـرۀ مهـمان پذيرت اما تو ... غذای حضرتيت را به دست من دادی ادامــۀ بــركـت هــای دوش مــولا تـو ادامـۀ بـركت هـای كـيـسـه های عـلـی به دست توست نظر كن به اين گدای علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام
با دلی محـرم طـواف حـج سلطان آمدم حاجی ام از آن زمانی که خراسان آمدم در کـنـار تو به حس بی نیـازی می رسم درد دارم بی تو که دنـبـال درمـان آمدم روبروی پـنجـره فـولاد گـریه می کـنم مـشـهـد ابـری بود که مانند باران آمدم گـنـبـد تو آسـمـان را آفـتـابـی مـی کـنـد من دمت را گرم دیدم چون زمستان آمدم شاید اصلا آن سگی بودم که آمد در حرم گرچه در چشم هـمه مانـند سلـمان آمدم روز میلادت شنیدم سفره ات پهن است که اینچنین من دست پاچه مثل مهمان آمدم فرض کن آن بچه آهویم که با صد آرزو لنگ لـنگـان دیـدن شـاه خـراسـان آمدم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
گـل می کند بهار تو در بـاغ سیـنـه ها پُـر مـی شـود ز بـادۀ تـو آبـگــیـنـه هـا نـقـاره می زنـند به بـامـت فـرشتـگـان حـتـما شـفا گرفـته ز دست تو سینه ها دیگر غـریـب نـیـسـتـی ای آشنـا ترین تـائـیـد مـی کـنـد سخـنـم را قـریـنـه هـا اول هـمـین که سمت حـریـم تو آمـدند صدها هزار مرد غریب از مـدیـنه ها دیگر هم آن که از نفس تو غریب ماند در سینه های عاشق وصل تو کـینه ها تجدید کن حکـومت خود را به قـلـبـها ایـنجـا فـراهـم است برایت زمـیـنـه ها گرم فضا نـوردی خوف و رجـا شدیم آیـا به ما نـمـی رسـد آخـر سـفـیــنـه ها دارد حکــایت از عــشــاق گــنبــدت یعنی که زرد باد رخ از عشق بی حدت هر سر که از خیال تو پر شور می شود دریـای بر کـرانه ای از نــور می شود در شـعـلـۀ محـبت تو سیـنه تا گداخت غرق تجلی است وشب طور می شود با هـر "وان یـکـاد" لـبان فــرشـتــه ها صد چشم زخم از حرمت دور می شود فردا که موج خیز هراس است زائرت در ساحل نجات تو محـشـور می شود با پـلـک بسته آمده دشمن به جنگ تو از بس حریم قدس تو پُر نور می شود چون حوض کوثر است گوارا عقیق تو فــوق بهـشت آمده صحن عـتــیــق تو ما را به گـوشه حـرم خود مـقــیـم کن مهـمـان مـهـربـانـی دست کـریـم کـن تا شعـلـه زار شـوق تو بالی بگـسـتـرد ای صبح، دشت عاطفه را پُر نسیم کن دربـانـی حـریـم تو در آرزوی ماست ما را عصا به دست بخواه و کلیم کن مژگان ما که سمت شکوه تو وا شده است وقف غـبـار روبی فـرش و گـلـیم کن این دل ز جنس پنجـره فـولاد تو نبود یعنی که زود می شکند از فراق، زود خورشید گرم چیدن بوسه زماه توست گـلدسته ها مـنادی شـوق پـگـاه توست آری شگفت نیست که بی سایه میروی خورشید هم ز سایه نشینان ماه توست از چـشم آهـوان حـرم می توان شـنـیـد این دشتها به شوق شکار نگاه توست بــالای کــاشی حـرم تـو نـوشـته است هر جا دلی شکست همان بارگاه توست با این که سال هاست سوی طوس رفته ای اما هـنـوز چـشم مـدینه به راه توست یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود دیگر مسـافـرم ز سـفـر بازگـشته بود هر چند سبز مانـده گـلـسـتـان بـاورت آئـیــنـه ای جــز آه نــداری بــرابــرت راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است با شوق دیدنت شده راهی چو خواهرت دیگـر دلـی به یــاد دل تـو نـمـی طـپـد بـالـی نـمــانـده است برای کـبـوتـرت مثـل نـسـیـم می رسـد از ره جـواد تـو یعنی نمی نهی به روی خـاکهـا سرت تــنـهـا به کـرب و بـلا سر نـهـاده بود مردی که داشت نوحه گری مثل مادرت اشک تو هست تا به ابد روضه خوانمان تا کــربــلاست هــمــسـفر کـاروانمان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امـشب دوبـاره بـنـدۀ خـوب خـدا شدم چونکه دخیل حضرت موسی الرضا شدم شیطان مرا به وادی غفلت کشانده بود نام تو را که بردم از این خواب پا شدم دیـدم کـنـار سـفـرۀ زهــرا نـشـسـته ام در بین زائـران تو وقـتــی که جـا شدم لطفت گرفت دست مرا از همان شبی که زائـر هـمیـشـۀ این کـوچـه هـا شـدم یک بار در حـریـم شما گـریه کردم و یک عـمــر با دعـای شما با صفا شدم وقـتـی که آمـدم حـرم مـشـهــدالـرضا دیــدم کـه زائــر حــرم کــربــلا شــدم وقـتی برات کـربـبـلا می شود گـرفت پس ازغبار صحن شفا، می شود گرفت صبح حریم تو به سحر طعـنه می زند صحن و سرای تو به گهر طعنه می زند سنگ حریم تو که کف پای زائر است هر ثانـیه به سنگ حجـر طعنه می زند این صحبت ستاره و خورشید و ابرهاست والله گـنـبـدت به قـمــر طعـنـه می زنـد شیریـنی زیارت تو چیز دیگـری ست طعـم زیـارتت به شِکـر طعـنه می زنـد نـقـش و نگـارهای ضریح قـشـنگ تو بـر واژه هـای نـاب هـنر طعـنه می زند بر پایه های عرش و بلـنـدای نُه فلک گـلدسـته های تـوست اگر طعنه می زند یوسف جمال ها به رخت غبطه می خورند با دیدن ضریح تو انگـشـت می بُــرند لعل لب تو گوهر موسی بن جعفر است اشک تو مثل باده و چشم تو ساغر است هرکس که در حیاط شما آب خورده است می گوید آب صحن شما جام کوثر است یوسف اگر چه این همه زیبا و دیدنی ست اما جـمـال فـاطـمی ات دیـدنی تـر است از آن شبی که دامنـتـان را گرفـتــه ام شکر خدا مریض من امروز بهتر است از عـالـمـان کــشـور شیـعـه شـنـیده ام با کـربـلا زیــارت مشهـد بـرابـر است تـو پـارۀ تـنـی به نـبـی مثـل فـاطــمـه این حرف من که نیست حدیث پیمبر است امشب دوباره حرف جواد آمدم به یاد (بابای من زیارتش از کعبه برتر است) آقا طواف کعبه اگر هفت مرتبه است قطعاً طواف کوی شما هشت مرتبه است آقا خوشا به حال کسی که کنار توست ایران نه عرش و فرش در این سایه سار توست خورشید هم به خاک حرم بوسه می زند از صبح تا غروب فقط در جوار توست می آید و به خاک حـرم سجـده می کند این هم یکی ز معجزه های غبار توست ازآن زمان که صاحب صحن وحرم شدی در حسرت نگاه به سنگ مـزار توست تو آمـدی و صاحـب ایـران مــا شـدی پس هر چه عزت ست فقط اعتبار توست ایران ما به کـل جهـان فـخـر می کـنـد این سربلندی و شرف و ناز، کار توست عـشقـت اگر نبود که ایـمـان نداشـتـیـم آقای من بـدون تو سلطـان نـداشـتــیــم ما را برای نوکــریِ خود ســوا کـنـید با یک نـگـاه قـلـب مـرا با صفـا کنـیـد ما زخم خورده ایم، به یمن حضورتان درد دل شـکــسـتــۀ مــا را دوا کـنــیـد کی می شود که با مدد صاحب الزمان در سـیـنـۀ بـقـیـع ضـریـحـی بـنا کـنـید کی می شود که مثل حریم قـشـنـگتان گـلـدسـتــۀ امـام حـسـن را طـلا کـنـیـد امشب به حق چــادر خــاکی فـاطـمـه آقـا گـره ز کـار من خـسـتــه وا کـنـیـد در روضه های خـاصّتان یا ابالحـسن یـکـبـار هـم شـده منِ بـد را صدا کـنید ما آمــدیم بــاز صــدایت کــنــیــم کـه مـا را دوبــاره راهــیِ کـربـبـلا کـنـیـد بوی محـرم است که از دور می رسد فصل زمینه نوحه دم و شور می رسد
: امتیاز
|